دیانادیانا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره
دنا، سوفیا و ماندانادنا، سوفیا و ماندانا، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

زنگ تجربه

گفتگوهای قبل از خواب

از وقتی دخترم دو سال داشت، علاوه بر مسواک زدن و کتاب خواندن و لالایی و ... یک کار دیگر هم به برنامه ما اضافه شد و آن صحبت کردن درباره روزی که گذشت بود. در این مکالمات سعی می کنم روزی که گذشت را بررسی کنم و البته بیشتر جنبه های مثبت آن را یادآوری می کنم و در کنارش از مواردی که فرزندم را ناراحت کرده هم صحبت می کنیم. خوبیه این گفتگوها در این است که شما بیشتر با روحیات و خواسته های فرزندتان آشنا می شوید و صد البته باعث هر چه بهتر شدن و صمیمی شدن رابطه شما با کودکتان می شود. بهتر است از نصیحت کردن و دعوا کردن در این مکالمات پرهیز کنید و فضای آرام و مملو از عشقی را برای کودک خواب آلودتان فراهم نمایید. از چیزهایی که بسیار باعث خوشح...
11 فروردين 1392

درسهایی برای تمام زندگی

گروه همبازی نه تنها برای بچه ها بسیار خوب و مفید است که برای ما والدین هم خیلی خوب و آموزنده است. این روزها ذهنم بسیار مشغول است. زیاد فکر می کنم و انگار تازه چشمانم را باز کردم و دارم نگاه میکنم و می بینم آن چیزهایی را که شاید دلم نمی خواست ببینم. این روزها زیاد به این فکر می کنم که آیا من دخترم را برای زندگی در همین جامعه آموزش می دهم؟ دارم زور می زنم و می خواهم رفتارهایی را به دیانا بیاموزم که خودم هیچ وقت نیاموختم و یاد ندارم... حس آدم بی سوادی را دارم که می خواهد به فرزندش سواد خواندن و نوشتن بیاموزد. بهتر است بگذارم دخترم بیشتر تجربه کند و هم شیرینیهای زندگی را و هم تلخی هایش را. وقتی قرار است چیزی تلخ باشد نمی توان آن را با ر...
16 اسفند 1391

افکار خودمانی

یک ماهی می شود که پست جدیدی نگذاشته ام این روزها بیشتر ذهنم درگیر چیزهایی از این قبیل است که دارم با دیانا چه می کنم؟ کجا باید بایستم و کی باید حمایتش کنم و کی به حال خودش رهایش کنم . یک بار یک خانم مشاور به من گفت چرا فکر می کنی باید دیانا را حمایت کنی؟ این یعنی اینکه تو خودت احساس نیاز به حمایت می کنی و از عهده کارهای خودت برنمی آیی و حالا فکر می کنی دخترت را باید حمایت کنی. گیرم که من نیاز به حمایت دارم پس تنها کاری که می توانم بکنم این است که روی خودم کار کنم و دخترم را به حال خودش بگذارم؟ امروز جزوه آقای سلطانی (کودک متعادل) را می خواندم. از صبح با خودم کلنجار می روم که چگونه به دخترم دید مسوول داشتن را بیاموزم. اصلا اینها ...
9 اسفند 1391

استفاده متفاوت از وسایل خانه

چشمم به میز و صندلی دیانا افتاد. در همان حالتی قرار داشت که هر میز و صندلی دیگری می توانند قرار داشته باشند. با خودم فکر می کردم یعنی با این میز و صندلی نمی شود کار دیگری کرد یا یک بازی جدید؟ همه چیز خیلی فی البداهه پیش می رفت. صندلی و میز را وارونه کردم و به دنبال یک وسیله برای بازی به اتاق دیانا رفتم چند تا توپ آوردم و دخترکم هم همراه من آمد. از یک فاصله مناسب برای دیانا توپها را به روی میز پرت می کردیم تا به قسمت وسط آن برخورد کند و یا توپها را به داخل حفره زیر صندلی قل میدادیم تا عبور کند. اینطور شد که من وسایل اطرافم را در حالتی غیر از فرم متعارف آن قرار میدادم و از دخترم می پرسیدم خوب حالا این چی شد؟ و گاهی خودم جواب میدادم...
12 بهمن 1391

هر چه که خار آید روزی به کار آید

استفاده از وسایل بازیافتی همیشه دغدغه من بوده و هست. گاهی حتی تفکیک زباله هم برای من سوال می شود در حالیکه به نظرم می رسد از آن شیء می شود استفاده های بیشتری کرد. حالا در زمانی که دخترک من به تولد سه سالگی اش نزدیک می شود، در اتاقش ما یک کمد داریم پر از کاغذهای یک رو سفید و مقواها و انواع جعبه های دارو و دستمال کاغذی و خرما و ... حتی جلد کتابهای پاره و خراب و کاغذ کادوهای مستعمل و فویل آلومینیوم و نی و سی دی های غیر قابل استفاده. با استفاده از یک کلاسور یا زونکن و یک دسته ورق های چرک نویس یک رو سفید می توان یک دفتر نقاشی درست کرد. حالا هر ورقی که به دستم می رسد از نسخه دارو گرفته تا تبلیغات پشت سفید که این روزها همه جا به وفور یافت ...
24 دی 1391

آموزش مسوولیت پذیری - مرتب کردن اتاق

جمع و جور کردن وسایل و مرتب کردن اتاق جزء اولین آیتم های مسوولیت پذیری در نظر من هستند. وقتی که دیانا خیلی کوچکتر بود هر شب بعد از پایان بازی اتاق را مرتب می کردم و به او نشان میدادم که وقتی بازی تمام شد باید همه چیز را سر جای خودش بگذاریم . از حدود دو و نیم سالگی شروع به آموزش کردم. خیلی کار خسته کننده ای بود. کودکم آنطور که من می خواستم و از او توقع داشتم به حرف نمی کرد و در نهایت با خستگی و عصبانیت خودم کارها را تمام می کردم. (مسلما توقع من از کودکم متناسب با سن او نبود) چیزی که این روزها و بیشتر از همیشه به چشم من می آید بازیگوشی دیانا است. یعنی دوست دارد همه چیز در غالب بازی باشد و حوصله اش از کارهای جدی سر می رود. خوب من هم یک باز...
1 آبان 1391

موسیقی های کودکانه

برای من یکی که اصلا خوشایند نیست که گوش کودکم را با موسیقیی که این روزها که از PMC و باقی کانال های ماهواره پخش می شود و تقریبا در همه محافل و توی همه ماشین ها به گوش میرسد، پر کنم. دخترم از شنیدن آنها مبرا نیست. چون در همین جامعه و همین فضا زندگی می کند. من نه می خواهم او را از بقیه جدا کنم و نه می توانم. چیزی که من میخواهم این است که در هر زمینه ذهنی، فکری و حسی او را با بهترینهایی که متناسب با سنش می شناسم و در توانم است تغذیه کنم تا پایه خوبی برای رشد و ترقی اش گذاشته باشم. باقی چیزها مربوط به خود او و زندگی زمینی اش است و امیدوارم خدا این آگاهی و توانایی را به من ارزانی دارد که زندگی کردن را به خودش واگذارم و در آن دخالتی نکنم. و ا...
15 مهر 1391

من و کودکم در این روزها

پس از بررسی های زیاد و صحبت با کلی کارشناس و با تجربه و ... به این نتیجه رسیدم که خیلی خودم را به آب و آتش نزنم. راستش تا همین چند ماه پیش برنامه ریزی کرده بودم که دیانا در سه سالگی خواندن فارسی را بیاموزد. نه اینکه پیشرفتی حاصل نشد، نه، اتفاقا بسیار هم عالی بود و دخترکم خیلی خوب پیش می رفت اما من منصرف شدم. هنوز هم گاهی فکر می کنم نباید برنامه ام را تغییر میدادم. اما چیزهایی هست که وقتی میبینم و می شنوم امیدوارم می شوم به راه جدیدم. وقتی بازی خواندن فارس را کنار گذاشتم چشم هایم به مسایل دیگر روشن شد. جالب بود این همه چیز هست که دختر من می تواند از یاد گرفتنشان لذت بسیار ببرد و من ندیده بودم. اول از همه بازی بدون هدف!! شاید این اصطلاح خ...
27 شهريور 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زنگ تجربه می باشد