دیانادیانا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره
دنا، سوفیا و ماندانادنا، سوفیا و ماندانا، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

زنگ تجربه

درسهایی برای تمام زندگی

1391/12/16 6:44
نویسنده : زینب
2,244 بازدید
اشتراک گذاری

گروه همبازی نه تنها برای بچه ها بسیار خوب و مفید است که برای ما والدین هم خیلی خوب و آموزنده است. این روزها ذهنم بسیار مشغول است. زیاد فکر می کنم و انگار تازه چشمانم را باز کردم و دارم نگاه میکنم و می بینم آن چیزهایی را که شاید دلم نمی خواست ببینم. این روزها زیاد به این فکر می کنم که آیا من دخترم را برای زندگی در همین جامعه آموزش می دهم؟

دارم زور می زنم و می خواهم رفتارهایی را به دیانا بیاموزم که خودم هیچ وقت نیاموختم و یاد ندارم... حس آدم بی سوادی را دارم که می خواهد به فرزندش سواد خواندن و نوشتن بیاموزد.

بهتر است بگذارم دخترم بیشتر تجربه کند و هم شیرینیهای زندگی را و هم تلخی هایش را. وقتی قرار است چیزی تلخ باشد نمی توان آن را با رنگ و لعاب زیبا دادن شیرین کرد.

کودکم باید بداند که گاهی ممکن است کتک بخورد و ناسزا بشنود و هستند بسیار کسانی که او را دوست ندارند. لحظه هایی هست که به او خوش نمی گذرد و در زندگی خیلی چیزها که دوست دارد ممکن است از دست بدهد.

اینها در عین تلخی تجربه های عظیمی است که او باید روی شانه های کوچکش حس کند.

و اما کار من چیست؟ به نظرم نباید او را از واقعیت دور کنم. بگذارم جاری باشد در مسیر زندگیش. مانع نباشم. بگذارم این را دریابد که برای زندگی و زیستن در میان آدمها همه حسهایش را لازم دارد، خشم ، مهربانی، عشق، کینه و ... . تنها می توانم عشقم را بی کم و کاست نثارش کنم و به قول دوستی که می گفت کار زیادی نمی خواهد برای فرزندت انجام دهی همین که دوستش داشته باشی کافی است.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

azi
16 اسفند 91 12:35
عزیزم مثل همیشه درسترین و بهترین راهکارو در پیش گرفتی.برات ارزوی موفقیت میکنم


مرسی عزیزم که اینقدر به فکر من هستی دوست خوبم

الهه
17 اسفند 91 10:41
زینب منظورت از همین جامعه چیه؟!


گروه دوستای من معتقدن که بچه باید بتونه گلیمشو از آب بیرون بکشه. باید از پس خودش تو این جامعه گرگ بربیاد. پس یادش میدیم که اگه زدنت بزن! جواب بده! مثل خودشون جواب بده.
من اینو نمی فهمم. نمیگم خودم خوبم و عالیم و بدی نکردم تا حالا. اما فکر اینکه به آلا یاد بدم اگه زدن جواب بده حالم رو بد می کنه. چون خودم اینجوری یاد نگرفتم!
از طرفی بهم میگن داری آلا رو استرلیزه بار میاری. از طرفی مهدی که شرایطش خوب باشه پیدا نمی کنم.
اصلآ این روزا وضعی دارم از بس تو فکرهای مختلف غوطه می خورمااااااااا

دوست خوبم فکر می کنم باید سر فرصت با هم حسابی حرف بزنیم
فروغ
18 اسفند 91 9:42
اره واقعا یاد دادنه چیزی که خودمون بلد نیستیم خیلی سخته...
قرار نیست ما بهش یاد بدیم که اگه کسی کتکت زد تو هم بزنش فقط بهش یاد میدیم که به دیگران اجازه نده مه ازارش بدن چه با کلا چه با رفتار!!!


آره عزیزم من هم میدونم حتی فکر اینکه بهش یاد بدم اگه یکی تو رو زد تو هم بزن حالم رو بد می کنه ولی یاد دادن اینکه چطور از خودش دفاع کنه و اجازه نده کسی مزاحمش بشه هم سخته عزیزم
مامان آرام
20 اسفند 91 10:16
این جمله منو به فکر فرو برد:
هستند کسانی که دوستش ندارند.

من اصلا به این فکر نکرده بودمم. خیلی شجاعت میخواد این حرف. به من تلنگر زد.از بسکه همیشه فکر میکردم هممممممممه ارامو دوست دارند، اما در واقعیت و اینده صد در صد اینجوری نیست!

آره عزیزم وقتی بچه با این تصور بزرگ میشه که همه دوستش دارن و بعد تجربه های متفاوتی داشته باشه خیلی حالش بد میشه ..
مامان روشا
21 اسفند 91 11:54
نازی عزیزم واقعا اون جمله ات که می گی حس آدم بیسوادی و داری که .... درک می کنم

مهم اینه که بچه ها تجربه کسب کنن و شاد باشن یه فیلسوفی میگه پرسیدن رو به بچه ها یاد بده بقیه آموزش رو خودشون کسب می کنن


مرسی از راهنمایی خیلی خوبت.
خانم معلم بندری
21 اسفند 91 16:14
سلام عزیزم
متشکرم از شما و لطفی که داشتید


خواهش می کنم دوست خوبم
مامان ایدین
23 اسفند 91 16:46
_░▒███████ ░██▓▒░░▒▓██ ██▓▒░__░▒▓██___██████ ██▓▒░____░▓███▓__░▒▓██ ██▓▒░___░▓██▓_____░▒▓██ ██▓▒░_______________░▒▓██ _██▓▒░______________░▒▓██ __██▓▒░____________░▒▓██ ___██▓▒░__________░▒▓██ ____██▓▒░________░▒▓██ _____██▓▒░_____░▒▓██ ______██▓▒░__░▒▓██ _______█▓▒░░▒▓██ _________░▒▓██ _______░▒▓██ _____░▒▓██ مثل همیشه بیستی
arnika
2 فروردین 92 19:17
سلام
من تازه با بلاگ شما از طریق وبلاگ یک گاز یک تجربه آشنا شدم
بسیار بسیار مفیده واسه من این وبلاگ. با اجازه تون از خلاقیت ها تون توی بازی واسه دخترم استفاده می کنم


خواهش می کنم.... موفق باشی دوستم
arnika
2 فروردین 92 19:18
اما در مورد موضوع پست جدیدتون:
من با این تجربه زمانی که می اومدم ایران آشنا شدم. زیاد بهش اهمیت نمی دم زمانی که می بینم مادر خود بچه ها هم از اینکه بچه شون آرنیکا رو می زنه ناراحته... اما وقتی که میدیدم مادر بچه بی خیاله یا به عبارتی خوشش هم می یاد که بچه اش به قول خودشون قلدره... خیلی ناراحت می شدم. اما هیچ وقت نتونستم به این فکر کنم که به آرنیکا بگم اگه اون زد تو هم بزن. بخصوص که اینجا (هلند) بسیار بسیار از زدن بدشون می یاد و با بچه ها برخورد می کنن. اصلا حتی یکبار هم من ندیدم که بچه ها تو سنین دبستان همدیگه رو بزنن (منظورم چهار سال به بالاست) هیچ وقت توی مکانهای عمومی که باید با هم بازی کنن همو نمی زنن. اصلا به هیچ عنوان. اما راستش نمی دونم اگه تو ایران بودم می تونستم صبوری کنم و چیزی نگم یا نه ...
من هم نمی دونم اینطور مواقع باید چطور برخورد کرد اما فکر کنم بهتره از یه مشاور کمک بگیری عزیزم.
اگه راهی پیداکردی لطفا به ما هم بگو

متشکرم که اینقدر با حوصله مطلب رو خوندی عزیزم. چشم اگر تجربه های جدیدی در این باره داشتم حتما میذارم
سجاد
3 فروردین 92 22:52
سلام . با عرض تبریک سال نو خدمت کوچولوی نازنازی و مامان و بابای عزیزش . به ما هم سری بزنید ... مر30
مدیا
4 فروردین 92 0:52
سلام من شما لینک کردم وبلاگ زیبایی داری
فائزه
2 اردیبهشت 92 0:49
سلام من تازه با وبلاگ شما آشنا شدم.عالیه.
من دو تا بچه دارم که دوقلو هستند.تقریبا هم سن و سال دختر شما.
ممنون که تجربیاتتوم رو در اختیار همه می دذارین.


پیروز باشی عزیزم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زنگ تجربه می باشد