بازی بازی آرد بازی ...
انگار که هر دو خسته ایم نمی دانم شاید گرمی هوا است و بی تحرکی. این نتیجه ای است که خودم گرفته ام، بی تحرکی!!! تصمیم گرفته ام برایش فکری بکنم و این روند را تغییر دهم. دیروز بعد از خوردن صبحانه چند پیمانه آرد و یک سینی بزرگ و الک و ... گذاشتم وسط آشپزخانه و دیانا را صدا زدم. او هم سریع رفت و چند ظرف از اسباب بازیهایش آورد و شروع کرد به آشپزی. من هم دور و بر آشپزخانه می گشتم تا شاید بتوانم به این مجموعه چیزی اضافه کنم و هیجان کار را بالا ببرم. چند تا قالب بیسکوییت و بعد هم یک مشت عناب...! خودم دست به کار شدم و بی توجه به کارهای دیانا شروع به بازی با آردها کردم . فکر خوبی به ذهنم رسید همه آردها را ریختم توی سینی ...