بازیهای جدید دیانا
از وقتی دیانا وارد سه سالگی شده است هر روز تغییر می کند. تغییرات رفتاری اش لحظه به لحظه خود را نشان می دهد و من گاهی می مانم که چه رفتاری داشته باشم. راستش اگر بخواهی از یک کودک دو سال و دو ماهه همه چیز را بگیری و نه و نکن بگویی شاید به همان اندازه که او را می رنجانی خودت اذیت بشوی چون او اصلا به حرف تو نمی کند و می خواهد کاری را که دوست دارد انجام دهد و بعد اینطوری تنش ها و کشمکش های بین پدر و مادر و کودک بیشتر هم خواهد شد.
خیلی وقت است که به این باور رسیده ام که برای اینکه اضطرابهای خودم را در مورد آسیب و خطرهایی که دیانا را تهدید می کند، کمتر کنم و همچنین برای حفظ سلامت خودش خیلی از کارها را به او یاد بدهم تا خطراتشان را در حین انجام کار ببیند و هم توانایی هایش را افزایش دهد. مثل باز و بسته کردن درها و یا قفل کردن و قفل را باز کردن یا استفاده از چاقو و قیچی و حتی کمی پیشرفته تر استفاده از سوزن و نخ، روشن و خاموش کردن چراغ ها و باز و بسته کردن شیر آب و یا پوشیدن لباسها و کفش ها و ...پایین و بالا رفتن از پله ها و نردبان و پریدن از ارتفاع های کوچک و حتی روشن کردن کبریت (البته نه به این زودی!!!)
با دکتر ماریا مونتسوری و روش های جذابش از طریق دوست اینترنتی بسیار خوبم الهه جان (وبلاگ کوآلا کوچولو) آشنا شدم و مثل خیلی مطالب دیگر که وقتی از آنها خوشم می آید دنبالش را می گیرم تا ته و توی قضیه را در بیاورم، درباره مونتسوری هم همینکار را کردم. مطالبی خواندم و خودم را سنجیدم و حالا می بینم که چقدر دیانا در این دوره سنی اش به این روش های عملی نیاز دارد. البته خیلی از برنامه هایی که از قبل برای دیانا تدارک می دیدم در همین زمینه بوده است. اما حالا می خواهم مجموعه ای از بازیهای جدید دیانا را در اینجا بنویسم باشد که مورد استفاده تان قرار گیرد.
دیانا فقط می خواهد کمک کند. و من تا جایی که امکان داشته باشد این فضا را برایش فراهم می کنم. اول از همه برایش کنار سینک یا دستشویی چهارپایه می گذارم تا خودش دستهایش را بشوید. البته می خواستم ظرفهای کوچک مثل لیوان و یا قاشقش را بدهم خودش بشوید ولی هنوز قدش با چهارپایه هم به خوبی به شیر آب نمی رسد.
دومین کار این بود که با کمک خودش تعدادی لوبیا و نخود و عدس را در یک گلدان کوچک کاشتیم و حالا دیانا مسوول است که هر روز به گلدانش آب بدهد. و همچنین دیانا مسوول غذا دادن به ماهی است (البته در همه این کارها من به عنوان ناظر و یا حتی کمک رساننده هستم ولی سعی من این است که دیانا احساس کند خودش این کارها را می کند)
وقتی می خواهم برایش نیمرو درست کنم از دیانا کمک می گیرم. تخم مرغ شکسته شده داخل پیاله را داخل ظرف روغن میاندازد و چقدر از این کار خوشحال است.
برای اینکه بتواند از چاقو استفاده کند از یک چاقوی کم خطر غذا خوری استفاده کردم که بتواند موز یا قارچ و یا هویج پخته را روی تخته گوشت تکه کند و به این شکل به من هم کمک می کند و این مساله را به او متذکر می شوم که دخترم دارد به من کمک می کند و از او تشکر می کنم.
یک قیچی کاغذ بری و دسته ای کاغذ می تواند دقایقی طولانی او را سرگرم کند و حرکات دست و چشمش را هم هماهنگ کند.
مثل همیشه کابینت ظرفها در اختیارش هست تا هر وقت بخواهد با ظرفها بازی کند و غذا بپزد و هر چقدر دلش می خواهد بهم بریزد.
برای در آوردن کفش و جوراب ها تا جایی که امکان داشته باشد کمکش نمی کنم و گاهی وقتی پوشکش را عوض می کنم شلوارش را عمدا نمی پوشانمش تا خودش وادار شود این کار را بکند و بعد هم حسابی تشویقش می کنم.
وقتی می خواهم اتاقش را مرتب کنم از دیانا کمک می گیرم گاهی مثل بازیهای دیگر نوبتی وسایل را جمع می کنیم و دیانا تشویق می شود تا آنها را جمع کند. مثلا یک مهره را من در ظرف می ریزم و مشت بعدی نوبت دیانا است که داخل ظرف بریزد.
به او اجازه می دهم تا برای خودش لقمه درست کند و البته دیانا بیشتر پنیر خالی می خورد ولی باز هم غنیمت است.
هر وقت می خواهم گردگیری و جارو کنم یک دستمال و اسپری آب و جارو شارژی را در اختیارش می گذارم تا او هم به نوبه خود در کارهای خانه همکاری داشته باشد. هر چند که بعد باید آبهای مانده روی میز را خشک کنم چون دیانا بیشتر آب بازی می کند تا تمیز کاری!!!
لباسهای کثیفش را خودش داخل ماشین لباس شویی می اندازد و موقع پهن کردن لباس ها باز هم دستی به کمک می رساند.
خلاصه اینکه این روزهای ما اینگونه می گذرد و من هر چه بیشتر حوصله نشان می دهم و دیانا را در کارها دخیل می کنم راضی ترم و او هم خوشحال تر.
البته دیانا همچنان بازیهای دیگرش را دارد ولی در حال حاضر از انجام کارهای خانه رضایت بیشتری دارد.