خانم معلم ...
چند روز قبل با دیانا معلم بازی می کردیم. گفت: مامان تو خانم معلم باش. ولی من اصرارش کردم که او خانم معلم باشد و بالاخره قبول کرد. در کلاس عروسکها من هم یکی از شاگردان بودم. بی مقدمه گفت: خوب بچه ها من می خوام براتون کتاب بخونم ولی بلد نیستتتتتتم پس به یکی از شاگردها میگم براتون بخونه ... خوب مامان یک کتاب بخون!!!!!