دیانادیانا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره
دنا، سوفیا و ماندانادنا، سوفیا و ماندانا، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

زنگ تجربه

در ادامه کارگاه هندوانه!!!!!!!!

شروع فصل گرما با هندوانه هم عالمی دارد. خلاقیتمان بسیار گل کرده و هر بار که این میوه شیرین و خوشمزه را جای شما خالی نوش جان می کنیم ساعتی را هم با پوست و گوشت و دانه آن به بازی می گذرانیم. با یک چاقو به جان پوستهای هندوانه افتادم و آنها را در اشکال مختلف برش دادم این هم به خاطر سفتی پوست هندوانه و سختی برش دادن آن برای دخترکم بود وگرنه این کار را هم به خودش واگذار می کردم. و دخترک مو طلایی مان با آن دستهای خلاقش شروع به کار کرد و چیزهایی ساخت که به ذهن مادرش نمی رسید. آپارتمان و کشتی و دختر و کتابخانه!!!! ...
8 خرداد 1392

روش های متفاوت در ارتباط با کودکم

چندی است کتاب "به بچه ها گفتن و از بچه ها شنیدن1" را می خوانم و حتما در اولین فرصت خلاصه ای از آن را برایتان خواهم گذاشت. بسیار در نظرم جالب آمد. به نظرم روشهای عملی و کارایی را ارائه داده است. حالا باقی مطلب... چند روز پیش موقع ناهار دخترم پایش را کرده بود توی یک کفش که پلو می خواهم و از قضا ما آن روز آبگوشت داشتیم. من هم آدمی نبودم که زود دست به کار شوم و برای گل دخترم پلو درست کنم. گفتم :دیانا جون هر چند که میدونم پلو دوست داری ولی امروز آبگوشت داریم برای روز دیگری پلو درست خواهیم کرد. دیانا سر میز که نیامد هیچ تازه شروع به گریه و داد و بیداد کرد که من فقط پلو دوست دارم . میدانید دوستان وقتی بچه مان دارد بزرگ می شود آن...
8 خرداد 1392

مرتب کردن اتاق به شیوه ای دیگر

براستی که همه چیز زندگی برای این دخترک ما که نمونه ای است از کل بچه های دنیا در خانه ما، بازی است و بازی است و بازی است. از توالت رفتن گرفته تا خوردن و خوابیدن و حمام کردن و ... . خیلی وقت بود که بازی قطار بازی برای جمع و جور کردن وسایل اتاق دیانا جواب نمیداد تا اینکه ایده ای تازه را در وبلاگ دوستی تازه – ساز نارنجی - یافتم و چقدر عالی بود و هست (البته هنوز عالی است !!!) حالا شبها یک بازی جدید داریم- چی کجا باشه؟- یک وسیله را من به دیانا میدهم و می پرسم این کجا باشه؟ و او هم می دود و آن وسیله را سر جایش میگذارد و گاهی هم او یک وسیله را به من میدهد و از من می پرسد و من آن را سر جایش میگذارم. و بعد ازاینکه چند اسباب بازی به ا...
18 ارديبهشت 1392

کتاب یار بی زبان پر حرف دوست داشتنی!!!!!!!!!

گاهی کتاب سن و سال نمی شناسد. پشتش بزرگ نوشته برای گروهی سنی الف و ب و یا گاهی ج و د ولی ... برای من کتابهای فرانکلین (لاک پشت کوچولو) و خرس بزرگ و خرس کوچولو از این دست بوده اند. برای دخترم می خوانم اما خودم خوب می دانم که بسییار بیشتر از دخترم لذت می برم از خواندنشان. هر بار که یکی از آنها را به دست می گیرم انگار چیز جدیدی کشف می کنم چشمانم برقی می زند و به وجد می آیم. و گاهی چنان در بحر داستان فرو می روم که تا آسمان کودکی ام پرواز می کنم. آغوش گرم خرس بزرگ برای من تداعی امنیت یک بزرگ است، وقتی که در حضورش هستی و با تمام وجود از عشق او سیراب می شوی. در کتابهای فرانکلین با دخترم یاد می گیرم که اول توانایی هایمان ر...
31 فروردين 1392

سال جدید ...

احساس می کنم دارم در جا می زنم. خیلی وقت است که حرفی برای گفتن ندارم و حتی کاری نیست که دلم بخواهد انجام بدهم ... برای سال جدید هم برنامه خاصی ندارم. تنها تصمیم مهمی که گرفته ام این است که هر شب برای دخترم کتابهای حافظ و گلستان و بوستان و ... را بخوانم. با لذت گوش می دهد و خنده از لبانش محو نمی شود. دخترم بیشتر روز را به بازی کردن و نقاشی کشیدن و کاغذ قیچی کردن مشغول است و من هم گاهی همراهش می شوم. در این روزهای زیبای بهاری ترجیح می دهم دخترکم را بیشتر بیرون ببرم و تا جایی که می توانیم اکسیژن ذخیره کنیم. ...
26 فروردين 1392

گفتگوهای قبل از خواب

از وقتی دخترم دو سال داشت، علاوه بر مسواک زدن و کتاب خواندن و لالایی و ... یک کار دیگر هم به برنامه ما اضافه شد و آن صحبت کردن درباره روزی که گذشت بود. در این مکالمات سعی می کنم روزی که گذشت را بررسی کنم و البته بیشتر جنبه های مثبت آن را یادآوری می کنم و در کنارش از مواردی که فرزندم را ناراحت کرده هم صحبت می کنیم. خوبیه این گفتگوها در این است که شما بیشتر با روحیات و خواسته های فرزندتان آشنا می شوید و صد البته باعث هر چه بهتر شدن و صمیمی شدن رابطه شما با کودکتان می شود. بهتر است از نصیحت کردن و دعوا کردن در این مکالمات پرهیز کنید و فضای آرام و مملو از عشقی را برای کودک خواب آلودتان فراهم نمایید. از چیزهایی که بسیار باعث خوشح...
11 فروردين 1392

درسهایی برای تمام زندگی

گروه همبازی نه تنها برای بچه ها بسیار خوب و مفید است که برای ما والدین هم خیلی خوب و آموزنده است. این روزها ذهنم بسیار مشغول است. زیاد فکر می کنم و انگار تازه چشمانم را باز کردم و دارم نگاه میکنم و می بینم آن چیزهایی را که شاید دلم نمی خواست ببینم. این روزها زیاد به این فکر می کنم که آیا من دخترم را برای زندگی در همین جامعه آموزش می دهم؟ دارم زور می زنم و می خواهم رفتارهایی را به دیانا بیاموزم که خودم هیچ وقت نیاموختم و یاد ندارم... حس آدم بی سوادی را دارم که می خواهد به فرزندش سواد خواندن و نوشتن بیاموزد. بهتر است بگذارم دخترم بیشتر تجربه کند و هم شیرینیهای زندگی را و هم تلخی هایش را. وقتی قرار است چیزی تلخ باشد نمی توان آن را با ر...
16 اسفند 1391

افکار خودمانی

یک ماهی می شود که پست جدیدی نگذاشته ام این روزها بیشتر ذهنم درگیر چیزهایی از این قبیل است که دارم با دیانا چه می کنم؟ کجا باید بایستم و کی باید حمایتش کنم و کی به حال خودش رهایش کنم . یک بار یک خانم مشاور به من گفت چرا فکر می کنی باید دیانا را حمایت کنی؟ این یعنی اینکه تو خودت احساس نیاز به حمایت می کنی و از عهده کارهای خودت برنمی آیی و حالا فکر می کنی دخترت را باید حمایت کنی. گیرم که من نیاز به حمایت دارم پس تنها کاری که می توانم بکنم این است که روی خودم کار کنم و دخترم را به حال خودش بگذارم؟ امروز جزوه آقای سلطانی (کودک متعادل) را می خواندم. از صبح با خودم کلنجار می روم که چگونه به دخترم دید مسوول داشتن را بیاموزم. اصلا اینها ...
9 اسفند 1391

استفاده متفاوت از وسایل خانه

چشمم به میز و صندلی دیانا افتاد. در همان حالتی قرار داشت که هر میز و صندلی دیگری می توانند قرار داشته باشند. با خودم فکر می کردم یعنی با این میز و صندلی نمی شود کار دیگری کرد یا یک بازی جدید؟ همه چیز خیلی فی البداهه پیش می رفت. صندلی و میز را وارونه کردم و به دنبال یک وسیله برای بازی به اتاق دیانا رفتم چند تا توپ آوردم و دخترکم هم همراه من آمد. از یک فاصله مناسب برای دیانا توپها را به روی میز پرت می کردیم تا به قسمت وسط آن برخورد کند و یا توپها را به داخل حفره زیر صندلی قل میدادیم تا عبور کند. اینطور شد که من وسایل اطرافم را در حالتی غیر از فرم متعارف آن قرار میدادم و از دخترم می پرسیدم خوب حالا این چی شد؟ و گاهی خودم جواب میدادم...
12 بهمن 1391

زنگ کاردستی

این روزها در گوشه و کنار خانه کاردستی های دیانا به چشم می خورد. با یک چسب ماتیکی و قیچی و تکه های پارچه و روزنامه و کاغذ رنگی و بریده مجلات و پوست شکلات و ... و با انواع رنگها ، کاردستی میسازد. درست کردن کاردستی و کلاژ با وسایل گوناگون و به همراه جذابیت استفاده از قیچی و چسب برای بچه ها یک فعالیت جالب و مفرح است. در عین حال که میتوانند در این کار خلاقیتهایشان را بروز دهند، با لمس انواع کاغذ و پارچه و ... و امکان بریدن یا نبریدن آنها به کشفیات تازه ای می رسند. و از همه مهم تر عزت نفسی است که در چشمان کودکم برق می زند وقتی که می تواند با این وسایل چیزهایی را خلق کند. این بار به دیانا یک تکه خمیر دادم و تکه ها کوچک مقوا و...
12 بهمن 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زنگ تجربه می باشد