روش های متفاوت در ارتباط با کودکم
چندی است کتاب "به بچه ها گفتن و از بچه ها شنیدن1" را می خوانم و حتما در اولین فرصت خلاصه ای از آن را برایتان خواهم گذاشت. بسیار در نظرم جالب آمد. به نظرم روشهای عملی و کارایی را ارائه داده است.
حالا باقی مطلب...
چند روز پیش موقع ناهار دخترم پایش را کرده بود توی یک کفش که پلو می خواهم و از قضا ما آن روز آبگوشت داشتیم. من هم آدمی نبودم که زود دست به کار شوم و برای گل دخترم پلو درست کنم.
گفتم :دیانا جون هر چند که میدونم پلو دوست داری ولی امروز آبگوشت داریم برای روز دیگری پلو درست خواهیم کرد.
دیانا سر میز که نیامد هیچ تازه شروع به گریه و داد و بیداد کرد که من فقط پلو دوست دارم .
میدانید دوستان وقتی بچه مان دارد بزرگ می شود آن هم هر روز و هر لحظه یک دفعه به خودمان می آییم و می بینیم که روشهای قدیمی مان ( که شاید دو هفته پیش یاد گرفته باشیم و آن موقع خوب جواب میداد) حالا دیگر از مد افتاده و رنگی ندارد و باید در پی راهی دیگر باشیم و این می شود که ما مجبور می شویم والدین خلاقی باشیم اگر می خواهیم با کودکانمان در صلح و صفا زندگی کنیم.
ناگهان به یاد کتاب گفت و شنود با کودکان افتادم و سریع بلند شدم و یک کاغذ و قلم آوردم و در همان حالی که دیانا داشت خودش را برای پلو به زمین و آسمان میزد از او پرسیدم: دیانا الان چی دوست داشتی غذا بخوری؟ و دیانا ساکت شد و زود گفت پلو و من یادداشت کردم و با صدای بلند خواندم که: دیانا الان آرزو دارد پلو بخورد. و بعد ادامه دادم و نوشتم که:مامان دوست دارد آش بخورد . و دیانا که ساکت شده بود و مرا نگاه می کرد ادامه داد : مامان بنویس نیکا (دوست خیالی اش) ماهی دوست دارد و من هم نوشتم. و بعد با تعجب دیدم که دخترم سر میز آمد و برگه را از من گرفت و با دقت نگاه کرد. گفت: چرا نوشتی؟ گفتم: یادمان بماند که دیانا و مامان و نیکا چی دوست دارند تا دفعه بعد آنها را درست کنیم. خندید، خنده ای از سر رضایت و ناهارش را کامل خورد و رفت. مدآمده آمد