زنگ آواز!!!
شعر خواندن و آواز خواندن برنامه ای است که حتی در موقع انجام کارهای خانه و خیاطی و ... هم می توانیم انجام بدهیم. به این ترتیب که با دخترکم شعرها و ترانه های کودکانه ای را که از گوش دادن به سی دی های ناصر نظر و این گوشه تا اون گوشه و ... یاد گرفته ایم، با هم می خوانیم. دفتری داریم که در آن هر شعری را که خوشمان می آید یادداشت می کنیم و بعد با هم تمرین می کنیم تا به خاطر بسپاریم. این دفتر داشتن کاری است که از دوران دبیرستان و دانشگاه در من به یادگار مانده. آن زمان که رباعیات خیام را حفظ می کردم و یا دل به شعرهای شاملو می سپردم... .
دیانا هم یاد گرفته است اگر از ترانه ای خوشش بیاید زود می گوید : مامان تو دفترمون بنویسیم تا یادش بگیریم"
این طور هست که وقتی کارهای خانه را انجام میدهیم یا خیاطی می کنیم و یا برای زمانی طولانی در راه هستیم از داشته های ادبی حافظه مان!!!! استفاده می کنیم و فضای شادی برای خودمان ترتیب می دهیم. گاهی سازی به دست می گیریم یا سازی می سازیم!!! ( با تمام علاقه ام به موسیقی، سازی را بلد نیستم) بلدز، ساز دهنی یا فلوتی که دیانا با لوله های کاغذی ساخته و یا دوک نخ!! و طبل قابلمه ای!! هر چه باشد خوب است مجلس گرمی با صدای سازهایمان و آواز مخملی دخترکمان می سازیم و می رقصیم.
اصولا از دخترم نمی خواهم که در جمع برقصد یا شعرهایش را بخواند. ( البته گاهی از او می خواهم تا برای نوزادی یا بچه کوچکی هم سن و سال خودش شعر بخواند آن هم اگر دوست دارد ) هر چند که خودش عاشق رقصیدن است و ... تا اینکه آن شب در یک مهمانی خانوادگی، بعد از افطار مشاعره کردیم، از دیانا هم خواستم شرکت کند و از افراد حاضر خواهش کردم که به دیانا هم وقتی بدهند برای خواندن شعر و البته ما هم قوانین مشاعره را رعایت می کردیم با این تفاوت که بجای یک بیت یک شعر کامل می خواند این پریچهر ما!!! و چقدر خودش به هیجان آمده بود که در این بازی شرکت کرده بود . تجربه خوبی بود باید بسطش دهم.