سلام بازی
تازگی ها چند نفر از اعضای خانواده وقتی دیانا را می بینند و سلام می کنند توقع دارند که دیانا هم حتما جواب سلام آنها را بدهد و دائم به دیانا می گویند "چرا جواب سلام نمیدی، سلام کن و..." راستش کمی ناراحت می شوم تمایلی ندارم کسی اینگونه به دخترم چیزی یاد بدهد شاید هم حس بد از این بوجود می آید که فکر می کنم رفتار و گفتار آنها این معنی را می دهد که چرا تو که مادرش هستی به او نیاموختی سلام کند.
در ذهنم خودم را مجاب می کردم که من نمی خواهم در این موارد چیزی به دیانا بیاموزم و فکر می کنم دیدن یک رفتار بهترین روش آموزش آن به کودکان است. بعد که بیشتر رفتارم را بررسی کردم ، دیدم که نه اینطور هم نیست من خیلی رفتارها را به دیانا دیکته می کنم و یا سعی می کنم آموزش بدهم. مثلا بعد از خوردن غذا گفتن جمله " خدایا شکر" و تشکر کردن. و یا وقتی دیانا از من خواسته ای دارد و با جمله ای ناخوشایند و یا آهنگ کلامی پر توقع آن را بیان می کند به او می گویم که " دوست دارم خواسته ات را با یک جمله قشنگ از من بخواهی" و او می داند معنی جمله قشنگ یعنی چه. جمله قشنگ با خواهش و لطفا و میشه؟؟ همراه است. و یا شب به خیر گفتن به بابا و ... خیلی چیزهای دیگر از این قبیل.
حالا دیگر نمی دانم کدام کار بهتر است. اینکه از کودک بخواهم یک سری رفتارها را انجام دهد و یا نه او را به حال خودش بگذارم و فقط رفتار خودم را اصلاح کنم تا او از آن یاد بگیرد.
در هر صورت ما امروز یک بازی کردیم به نام سلام بازی.
اول از همه طبق معمول بیشتر روزها برای حیوانات دیانا با تکه چوبها خانه ساختیم و بعد نوبت خاله بازی حیوانات بود که به خواسته دیانا از این خانه به آن خانه می رفتند برای بازی کردن با هم !! و نکته کلیدی این بازی همان در زدن و سوال کردن و بعد باز کردن در و سلام و احوالپرسی قراء کردن و بعد هنگام برگشتن به خانه خداحافظی و تشکر بود. شاید به نظرتان بازی خسته کننده ای آمد ولی برای دخترکم بسیار سرگرم کننده بود وحسابی با این همه خاله بازی حیوانات حال کرد. میدانید چرا؟ چون نکته کلیدی بازی از دید او سلام کردن نبود بلکه بازی کردن بود!!!!!!!!!!!