مقدمه... از کجا شروع شد
وقتی که دیانا شش ماهش بود کتابی خواندم که نقطه شروع راهی بود که اکنون در آنم. "چگونه از فرزند خود یک نابغه بسازیم؟" در این کتاب از تجریبات مادرانی نوشته بود که توانسته بودند به کودکانشان خواندن بیاموزند. بعضی از آنها اسم اشیا را بر روی کاغذ می نوشتند و به روی هر شی می چسباندند و یکی از آنها مثلا به جای نشان دادن عکس گربه به کودک خود کلمه"گربه" را روی یک کارت می نوشت و با هیجان به کودکش نزدیک می شد و کارت را به او نشان میداد و صدای گربه در می آورد. این موارد برایم بسیار جالب بود.
کودکی که تصویر اشیا و حیوانات را می بیند و درک می کند پس کلمه ها را هم بدون یاد داشتن حروف به عنوان یک تصویر می تواند بفهمد.
از آن روز به بعد من عکس یک گربه را به همراه کلمه آن که بر روی کاغذ پرینت گرفته بودم به دیواری چسباندم و هر وقت به دیانا می گفتم "گربه کجاست؟" او سرش را به طرف عکس روی دیوار می چرخاند. بعد از مدتی عکس گربه را کندم و فقط کلمه گربه باقی ماند و دیانا آن را به عنوان یک گربه میشناخت. بعد از مدتی عکس و کلمه "ماهی" را بر دیوار مقابل زدم و باز هم دیانا آنها را می شناخت و من هر کدام را نام می بردم او به همان سمت نگاه می کرد. راستش قصد داشتم همینطور تعداد کارتها را افزایش دهم که روزی در مجله شهرزاد مطلبی در مورد موسسه نابغه های کوچک آسمانی در قم خواندم. این موسسه به کودکان زیر شش سال بر اساس روش پرفسور شیچیدا آموزش ریاضی و خواندن می دهد و این نقطه عطفی بود در ابتدای راه آموزش.
برای پیگیری آن هیچ منبعی بهتر از اینترنت نداشتم. ساعتها پای کامپیوتر بودم و دنبال می گشتم. مطالب و سایتهای جالبی یافتم که حتما در اختیارتان خواهم گذاشت و از آن به بعد بر این اساس کار کردم. البته در این راه پیچ و تابهای زیادی خوردم اما کل آنچه که برایتان خواهم گفت آموزش نیکره راست مغز است.