بازیهای ما برای هماهنگی چشم و دست
وقتی دیانا هنوز یک سالش نشده بود یک قوطی پلاستیکی برداشتم و در قسمت بالای اون یک شکاف ایجاد کردم و این شد یک قلک و به دیانا چند تا دایره پلاستیکی دادم ( یک اسباب بازیه جالبه که من اسمش رو نمی دونم) و بهش یاد دادم تا دایره ها رو از اون شکالف به داخل قوطی بندازه. خوب اون موقع هنوز زود بود ولی بعد از مدتی این کار رو کرد و وقتی یاد گرفت یک نصفه روز با اون سرگرم بود و البته هنوز هم دوستش داره ولی حالا میتونه با دایره ها شکلهای جالبی درست بکنه.
یک بازیه دیگمون اینه که توی یک سینی چند تا بطری و لیوان و قیف و قاشق و پیمانه با مقداری آب و رنگ خوراکی میذارم و میدم به دیانا و او هم هی آب رو از بطری و شیشه میریزه تو پیمانه ها و بعد رنگ قاطی شون میکنه و هم میزنه و با قاشق جابجاشون میکنه و البته تازگی داره از قیف هم استفاده می کنه و به این ترتیب یاد میگیره که هر ظرفی یک گنجایشی داره و وقتی بیشتر از اون آب میریزه از سر ظرف سرازیر میشه و هم یاد میگره که چطوری از دستهاش برای ریختن آب و مایعات توی لیوان استفاده کنه و هر دفعه این کار رو تمیزتر انجام میده.
چند روز پیش یک شابلون دادم به دیانا و بهش نشون دادم که چطوری شکل های داخل اون رو با ماژیک بکشه و دیانا هم که حسابی از شکل ها خوشش اومده بود تمام سعیش رو می کرد تا خطها رو درست بکشه و به نظرم اومد که این تمرین خیلی خوبیه برای هماهنگی دست و چشم. روز بعد شابلون رو از جلوی چشمش برداشتم تا دفعه بعد که میخوام بهش بدم همینقدر براش جذاب باشه و همچنین علاقه اش به شابلون باعث نشه که از نقاشی های خلاقانه اش دست بکشه!!!
یک قوطی کبریت هم میتونه برای بچه ها جذاب باشه و در عین حال یک تمرین مفید برای دستها و چشمهای کوچولوی خوشگل!! به این ترتیب که چوب کبریتها رو خالی کردم و به دیانا نشون دادم که چطوری دونه دونه اونها رو به داخل قوطی برگردونه و دیانا هم با اون دیسیپلین خاصش سعی می کرد چوبها رو کنار هم و از یک جهت بذاره و گاهی هم که نمی شد داد میزد نمیشه نمیشه!!! ولی بازم عالی بود
یک ظرف پر از انواع حبوبات هم بسیار سرگرم کننده است. دیانا حسابی با انگشتهای کوچیکش کار میکنه و با چشم های ریز بینش اونها رو از هم جدا میکنه و تو ظرفهای جداگانه میریزه و به این ترتیب هم اسمهاشون رو یاد میگیره و هم از دستها و چشمهاش همزمان استفاده میکنه و اونها رو تقویت میکنه
یک بازیه دیگه بچه ها خیلی دوست دارن و مامانها خیلی خوششون نمیاد غذا خوردن بچه هاست. هدایت قاشق به طرف دهان و گرفتن آن به شکلی که غذا نریزه زمان بره و نیاز به صبر و حوصله ما بزرگترها داره و البته خود این میتونه یک بازی باشه. وقتی دیانا تمام تلاشش رو برای استفاده از قاشق و چنگال به کار برد و هم غذاها رو خورد و هم ریخت و ... بعد میگه مامان بهم غذا بده و من باقیمونده غذا رو بهش میدم و البته گاهی هم اصلا راضی نمیشه بهش بدم .
گاهی به او یک جعبه خمیردندان یا یک قوطی قرص جوشان میدم و توش یک مداد و یا هر چیز دیگه ای که براش جلب توجه کنه میذارم و او هم سعی میکنه برای رسیدن به محتویات داخل جعبه درش رو باز کنه.
پرت کردن توپ، باز و بسته کردن زیپ، چیدن پازل های کی تکه و دو تکه ( من شکل های هندسی رو با فوم در آوردم و اونها رو از وسط نصف کردم و دیانا اونها رو کنار هم می چید که هم رنگها رو یاد گرفت و هم شکل ها رو و البته بازی هم می کرد)، جابجا کردن حبوبات با قاشق از یک ظرف به ظرف دیگر و بازی با آجرهای خانه سازی همه و همه میتونه در هماهنگی حرکات چشم و دست به بچه ها کمک کنه