پول تو جیبی -قسمت دوم
یکبار دیانا را به یک جشنواره غذا به نفع محک بردم و او هم با کیف پولش آمد. از قبل برایش توضیح دادم که به کجا می رویم و می تواند چکار کند و در مورد کمک به افراد نیازمند و بیمار با او صحبت کردم. کاملا مشخص بود که مفهوم مساله را نفهمیده است. وقتی آنجا تمام پولش را برای خرید یک کاپ کیک داد خیلی ناراحت شد.
هر چند که بعد او را به اشکال مختلف برای کاری که انجام داده بود تشویق کردم ولی انگار درک این مساله برای او در حدود چهارسالگی هنوز سنگین بود...
یک روز مشغول شکستن بادام و گردو بودم و دیانا را به کمک طلبیدم. دیانا بادام ها را خیلی دوست داشت و دانه ای در ظرف می ریخت و دانه ای می خورد. کمی که گذشت به او گفتم: دیانا بیا بادام ها را بشماریم یعنی پنج تا بیاندازی درظرف و یکی خودت بخوری. او هم قبول کرد. مغز بادام ها را در ظرف می انداخت و می شمرد. این کار ادامه داشت تا اینکه من احساس کردم کاملا مسلط و سریع اینکار را می کند. بعد به او گفتم حالا ده تا در ظرف بیانداز و بعد یکی بخور. و او شروع کرد تا اینکه کمی مسلط شد. ناگهان فکری به خاطرم رسید. بادام شکستن کاری نبود که به صورت روزمره انجام شود. به یاد یک مشت سکه ای افتادم که از قلک قبلی دیانا مانده بود و به دلیل پایین آمدن ارزش روز به روز پول، تقریبا بلاستفاده به کناری افتاده بود. کیسه سکه ها را آوردم و به دیانا گفتم : الان تو داری کار می کنی و می توانی پول دربیاوری. حالا هر وقت ده تا بادام در ظرف انداختی می توانی یک بادام بخوری و یا به جای خوردن بادام یک سکه از کیسه برای خودت برداری. دیانا که حسابی به وجد آمده بود ده تایی می شمرد و سکه بر میداشت و در این میان گاهی هم ولع خوردن بادام باعث می شد که به جای برداشتن سکه بادامی بخورد. فکر کردم با اینکار هم تحملش بالا می رود و هم یاد می گیرد که داشتن یک لذت آنی را با یک لذت طولانی مدت عوض کند.
وقتی دیدم دیانا به شمردن ده تایی کاملا مسلط شده و سرعت کارش بالا رفته به او گفتم که حالا باید تا بیست بشمرد و همان روند قبلی بازی را ادامه دهد. در شمارش بیست تایی کمی اشتباه می کرد و بلد نبود اما باز هم تلاشش را می کرد و من هم در شمارش کمکش می کردم.
هر چه بود از نتیجه راضی بود. حالا او 250 تومان درآمد کسب کرده بود. و این اولین تجربه دخترم از کار کردن و کسب درآمد بود.
رابرت کیوساکی در کتاب معروف خود "پدر پولدار و پدر بی پول" می گوید: مهمترین فایده پولدار شدن کمک به دیگران است". و بعد خود معتقد است که هر درآمدی را باید به سه بخش جدا تقسیم کنیم. شصت درصد برای سرمایه گذاری و پس انداز و سی درصد برای خرج کردن و ده درصد برای کمک. در سال جدید دو قلک برای دیانا تهیه کردیم. یکی برای کمک و یکی برای پس انداز. بخش دیگر هم که بتواند به میل خودش خرج بکند.
مورد دیگر اینکه باید بیشتر در خرید ضروریات منزل دخیلش کنیم. نظر من این است که برای خرید دو قلم جنس او را با مبلغی پول راهی مغازه های آشنای محل بکنیم. تا هم دریابد که تهیه هر چیزی هزینه ای دارد و هم کم کم حساب و کتاب دستش بیاید.
بیشتر از همه به دنبال کاری هستیم که دیانا بتواند در محدوده خانه انجام دهد. کاری که جزئی از کارهای روزانه منزل نباشد (کارهایی از قبیل شستن، جارو کردن و نظافت و سبزی پاک کردن و ... کارهای روزانه خانه است که همه در آن باید سهیم باشند) و دیانا هم کمابیش از پس آن بر بیاید. به این ترتیب برای انجام چنین کاری می تواند دستمزد بگیرد.
اینها هم تجربیات ما هست در آموزش مسایل مالی به دیانا و هم تجربیات خودش از پول.
مبحث "کودک و تفکر اقتصادی" از مجموعه کودک متعادل رو حتما گوش کنید یا در اینجا مطالعه بفرمایید.