دیانای سه سال و نیمه
در آستانه سه و نیم سالگی دیانا می خواهم از حال و هوای این روزهایش بنویسم
این هم عکسی است که دیانا از خودش گرفته است.
برای دخترک سه و نیم ساله من هیچ چیز به جز بازی معنی خاصی نمی دهد. غذا بازی، حمام بازی، خاله بازی، نقاشی بازی، و حتی کتاب بازی...
وقتی می خواهد خودش غذایش را بخورد بعد از چند قاشق که به سرعت وارد دهانش می شود تا گرسنگی اش را برطرف کند، باقیمانده غذا را به هر شکلی که حال داشته باشد می خورد و نمی خورد. گاه دانه دانه برنجها را جدا می کند و مثل گنجشک می خورد. گاهی دراز می کشد و سرش را توی بشقاب می کند و به این شکل خودش را سیر می کند.
عاشق خاله بازی است آن هم از نوع خاص خودش. یک عروسک دست مامان یا بابا و دیگری بچه او. یک بار در نقش خاله یک بار در نقش زن دایی ( علاقه او به نقش زن دایی برایمان بسیار جالب است) و بار دیگر در نقش عروس. بعد با هم بچه ها را به شهر بازی می بریم و بعد شهر کتاب!!! چند تا کتاب می خریم و روی تخت دراز می کشیم و برای عروسکها و مامان دیانا می خوانیم.
کتاب هم فقط کتابهای "فرانکلین" و "وزغ و قورباغه" و " پوکا و مین" و دیگر هیچ!!!
عاشق دایناسور، رقصیدن و پارک رفتن است. ( این سه مورد هیچ ربطی به هم نداشت به جز اینکه عشق دیانا است!!!!)
کارتون خیلی دوست دارد . روز در میان یک ساعتی تلوزیون تماشا می کند. کارتونهای مورد علاقه اش کایو، peppa pig وmaisy است و البته گاهگداری هم بارنی نگاه می کند.
رفتن به مهمانی و محیط های شلوغ و رفت و آمد را بیشتر از قبل دوست دارد. به نظرم دیگر همه نیازهایش در خانه و با بودن با اعضای خانواده تامین نمی شود. علاقه زیادی به محیطهای اجتماعی دارد.
.
.
.