دیانادیانا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره
دنا، سوفیا و ماندانادنا، سوفیا و ماندانا، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

زنگ تجربه

بابادک باز!!!

1392/11/3 9:10
نویسنده : زینب
3,807 بازدید
اشتراک گذاری

یک کتاب انگلیسی برای دیانا خواندم که دو تا بچه یک بابادک ساختند و ... . دخترکم بسیار خوشش آمد. از ما تقاضای بابادک کرد ( البته چون اول اسم انگلیسی اش را یاد گرفته بود همه اش می گفت کایت!!) ما هم تمام تلاشمان را کردیم که آن کاغذ باد است و بادبادک است و در آخر کایت است!!!


خلاصه خانوادگی مشغول ساخت کاغذ بادمان شدیم. و جمعه گذشته آن را هوا کردیم.


کودک درونم به وجد آمده بود. من با دخترم همراه شده بودم و بالا و پایین می پریدم وقتی که بادبادکمان اوج می گرفت. پا به پای کودکم دویدم و گاهی هیجانم از او پیشی می گرفت و نخ کاغذ باد را به دست می گرفتم و می دویدم.


کاغذ باد نوستالوژی کودکی من است. هر روز عصر تابستان وقتی همه در خواب بودند و من خوابم نمی برد و متعجب از اینکه چرا بزرگترها باید بعد ناهار بخوابند، به حیاط می آمدم و با یک کاسه چسب سریش آماده ( که هنوز هم بسیار با آن عشق می کنم) و ورقهای روزنامه و دفترهای سیاه شده سال قبل، می نشستم و کاغذ باد می ساختم و بعد سعی می کردم آن را در حیاط گود افتاده یک وجبی مان هوا کنم. هنوز مادرم را که دست به سینه بالای ایوان می ایستاد و با لبخندی همراهی ام می کرد به خاطر دارم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

مهسا مامان صدرا جونی
3 بهمن 92 9:31
عزیزم وبلاگ قشنگی داری.فرشته کوچولوی نازت رو ببوس از عوض من. شما رو لینک کردم تا باز بیام بخونم وبلاگتون رو.خوشحال میشم به ما هم سر بزنی
زینب
پاسخ
مامان بهار،مهرنگار
3 بهمن 92 10:13
اخه چقدر خوب.کایت عالی درست شده دست مامانی درد نکنه. مامانی به منم سر بزن.
زینب
پاسخ
اول بابا... کارهای فنی و حرفه ای اش همه مال بابا است من هم با دیانا دنباله درست کردیم
مامان تارا
3 بهمن 92 11:24
سلام گلم میشه خواهش کنم بیای به دخمل من رای بدی؟ اگه مایلی همین الان بیا چون تا ساعت 12 بیشتر وقت نداره ممنون میشم عزیزم وب دخملی شکلک : http://dokhmalysheklak.niniweblog.com/ به شماره 2 تارا رای بده
آرزو
3 بهمن 92 13:16
وای که چقدر بچه که بودیم با سریش و کاغذ الگوهای مامانم بادکنک در ست می کردیم.یه کاسه روی که همیشه توش سریش بود.
زینب
پاسخ
Arnika
4 بهمن 92 19:33
من و داداش کوچیک ترم هم توی ظهر های گرم تابستون وقتی مامانمونو می خوابوندیم بعضی وقتا بادبادک درست می کردیم. البته می رفتیم روی بوم و اونو هوا می کردیم اما هیچ وقت بادبادک هوا کردن توی پارک رو تجربه نکردم. منم مدتیه که به فکر درست کردن بادبادک واسه آرنیکا افتادم اما گفتم بهتره هوا کمی گرم تر بشه و آفتابی بعد
زینب
پاسخ
می بینم که بادبادک درست کردن نوستالوژی کودکی همه هست؟
اکرم مامان رها
4 بهمن 92 21:55
سلام چه خوب که این بچه ها این همه باعث لذت بردن ما بزرگتر ها میشوند . شاد باشیدو سرمست
زینب
پاسخ
shayanjooni
5 بهمن 92 8:12
تولدت مبارک .
زینب
پاسخ
مامان نیروانا
5 بهمن 92 8:46
کاش اولین دوستی باشم که چهارمین سال مادرانگی زیبات رو بهت تبریک میگه. زینب عزیزم خوشحالم که سرزمین من مادر فرزانه ای چون تو رو داره و خوشحالم که نهال چهار ساله ی نازنینت در دامان پرمهر و آگاهی تو پرورش پیدا میکنه. از طرف من و نیروانا و بابا حامد دیانای نازنینم رو حسابی ببوس و تولدش رو بهش تبریک بگو. همچنین به بابا ابوذر که شک ندارم مث کوه پشت خونواده ی باصفا و عاشقتونه. ایشالا فرصتی پیش بیاد بتونیم به اتفاق نیروانا صدای دلنشینتون رو بشنویم. شیرینی این روز به کامتون.
زینب
پاسخ
عزیزم نمی دونم چی بگم برای این همه احساس قشنگ که در جمله جمله ات نهفته است... متشکرم و باز هم متشکرم که با هم دوستیمنیروانای گل و بابا حامد رو سلام برسون و از طرف همه ما تشکر جانانه بکن
مامان سینا
5 بهمن 92 8:56
منو هم بردی به اون روزها... خدا همه مامانها رو حفظ کنه ان شاا.. ما هم رفتیم تو کار بادبادک، فکر کنم تو این روزهای بادی حسابی بالا بره
زینب
پاسخ
موفق باشی دوستم
parisa88.niniweblog.com
5 بهمن 92 11:22
سلام تولدت مبارک عزیزم ایشااله صدو بیست ساله بشی این گلها کادوی تولدت از طرف پریسا و مامانش محبوبه
زینب
پاسخ
متشکرم دوستم خودت و دختر گلت گل هستید نیازی به گل نبود...
الهه مامان یسنا
5 بهمن 92 12:15
موطلایی زیباروی من تولدت هزاران بار مبارک زینب عزیزم چهارساله شدن دختر نازت رو به تبریک میگم و آرزو میکنم امسال و هرسال برای تو دیانای نازنین بهترین ها رو برات به همراه داشته باشه. میدونی ما مامانها دیگه یه روز تولد واسه خودمون نداریم روز تولد بچه هامون هم انگار دوباره متولد میشیم نه؟
زینب
پاسخ
راستی راستی هم که اینطوریه الهه جان اینقدر روز تولدش ذوق داشتم که نگو...مرسی عزیزم از تبریک گرم و پر مهرت
مریم
5 بهمن 92 22:10
منم بادبادک ساز بودم کلللللللی یادش بخیر
زینب
پاسخ
مریم موافقی یک بار با هم بریم بادبادک هوا کنیم؟ من که پایه ام...بیا مشهد...یا من بیام کدومش؟
نیلی
6 بهمن 92 8:44
زینب عزیز از مطالب وبلاگت و پیوندهایی که گذاشته بودی بی نهایت استفاده کردم. و واقعا ازت ممنونم. دختر من هنوز 4 ماهشه. هنوز زود براش ولی من فعلا مطالعه می کنم و سایت های مختلف رو پیدا می کنم. با اجازه لینکت کردم. موفق باشی
زینب
پاسخ
موفق باشی عزیزم...
ღ¸.•مامان ِ آینده یه فسقِـلی•.¸ღ
7 بهمن 92 12:22
سلام. از وبلاگ ِ مامان ِ نیایش میام پیشتون... تولد دیانای عزیز مبارک...
زینب
پاسخ
مامان نیایش
7 بهمن 92 13:57
سلام عزیزم خوبی نمیدونم کامنتم ثبت شده بود دیروز یا نه یکی دو باری زدم نمینوشت که تایید میشود! تولدت مبارک عزیزم ایشالا صد ساله شی هیمشه سالم باشی دخمل ناز و با هوش وخلاق و با استعداد من
زینب
پاسخ
سلام زهره عزیز متشکرم از تبریک گرم و پر مهرت... نیایش گل رو ببوس
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زنگ تجربه می باشد