"مدرسه دار"
یکی از گفتمان های معروف این روزهای دیانا در مورد مدرسه است. شب قبل از خواب به ابوذر می گوید:" بابایی من فردا هفت و نیم باید برم مدرسه من رو بیدار کن. یا بابا فردا من رو می رسونی مدرسه؟؟؟!!!! "
یا از اتاق در می آید و با نگرانی می گوید: "مامان مشق های علومم مونده حالا کی بنویسمشون؟"
یا در عالم خودش می رود مدرسه. کلاس روی تخت مامان و بابا برگزار می شود. کلی مشق می نویسد و ... . گاهی من و ابوذر می مانیم که خدایا ما کی راجع به درس و مشق حرف زدیم که دخترکمان از حالا اینقدر دغدغه مشق و درس دارد.
آن روز هم مثل همیشه رفته بود مدرسه و بعد مثلا برگشت خانه و در زد و من هم در را برایش باز کردم و او شروع کرد راجع به مدرسه حرف زدن.
دیانا: مامان "مدرسه دارمون" گفت که نقاشی بکشیم برای زنگ ریاضی.
من: (با تعجب) مدرسه دار یعنی چی دیانا؟
دیانا: یعنی معلم...
کلمه میسازد در حد بنز....