دیانادیانا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره
دنا، سوفیا و ماندانادنا، سوفیا و ماندانا، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

زنگ تجربه

ادبیات دیانایی

1392/10/29 8:15
نویسنده : زینب
2,076 بازدید
اشتراک گذاری

چند هفته پیش رفتیم هفت حوض. جایی که من خیلی دوستش دارم با آن حوضچه های سنگی کوچک و بزرگ و نیزارهای اطرافش که بهار و تابستان پر از قورباغه است و کوههای کوتاه و سنگی اطرافش. حالا به جای بالا و پایین رفتن از تپه های خاکی و سنگی می توانی از پله هایش بالا و پایین بروی. نمی دانم این چه فلسفه ای است در مورد رسیدگی به طبیعت و به اصطلاح حفاظت مناطق که هر جا را دست می گذارند و میخواهند منطقه حفاظت شده اعلام کنند زود پله می گذارند و سکو می زنند و ... .

القصه... آب حوضچه ها یخ زده بود و ابوذر دیانا را با کمی احتیاط روی یخ ها میگذاشت و دخترک با عشق راه می رفت . به تجمع نی های بلند اطراف حوضچه ها اشاره کرد و از ما پرسید اینها چیست؟ گفتیم نیزار و ...

فردایش در خانه و سر میز ناهار جای شما خالی آبگوشت می خوردیم که دیانا گفت: نیزار، مامان نمکزارهم داریم؟ گفتم: بله عزیزم نمکزار هم داریم در دل کویر. گفت: کاسه زار...!!! گفتم کاسه زار یعنی چی؟ گفت: جایی که کاسه زیاد باشه میگیم کاسه زار.... و این پسوند "زار" تا مدتها ورد زبانش بود. و کلمه می ساخت: ماشین زار، درختزار، بچه زار !!!!!!!!!!!!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

azi
29 دی 92 22:35
خوش باشید همیشه
زینب
پاسخ
مرسی دوستم
مامان نیروانا
30 دی 92 8:00
بازم فدای زکاوتت میشم خوشمزه ی من
زینب
پاسخ
قربون خاله مهربون ... ببوس دوست گلم رو
مادر علي كيا
1 بهمن 92 0:09
آفرين به اين دختر شيرين زبون
زینب
پاسخ
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زنگ تجربه می باشد