دیانادیانا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره
دنا، سوفیا و ماندانادنا، سوفیا و ماندانا، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

زنگ تجربه

دیانا و باغ وحش

1392/9/12 10:27
نویسنده : زینب
3,278 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی دیانا یک سال و اندی داشت او را به باغ وحش برده بودیم ولی انگار چیزی از آن تجربه در خاطر نداشت. تا اینکه جمعه گذشته تصمیم گرفتیم که دیانا را دوباره به باغ وحش ببریم. وقتی این را با دخترکمان مطرح کردیم حسابی بهم ریخت و تا مرز گریه پیش رفت. استدلالش این بود که باغ وحش خطرناک است و جای بچه ها نیست. وقتی به او گفتیم که می تواند حیوانهای مختلفی را ببیند. او گفت " اگه خواستیم حیوونا رو ببینیم با بابایی تو اینترنت جستجو می کنیم"!!!

انگار کودک شیرین من فکر می کرد که باغ وحش مشهد جایی است که حیوانهای وحشی در آن آزاد می چرخند و بعد ممکن است به او حمله کنند.

کلی برایش توضیح دادیم که باز هم خیلی راضی نشد و در آخر به او اطمینان دادیم که با هم می رویم و اگر دیانا خوشش نیامد همان لحظه از باغ وحش بیرون می آییم.

وارد باغ وحش که شدیم دیانا تمام آن اضطرابها را فراموش کرد. با هیجان از یک قفس به قفس بعدی سر می کشید و به قول خودش حیوانهای گیاهخوار را غذا میداد ( چیزی در خانه برای غذا دادن به حیوانها پیدا نکردیم جز قدری گندم و مشتی پسته در بسته) و دنبال شیرها و فیل می گشت که البته باغ وحش مشهد سالهاست که فیل ندارد.

در نظرش همه حیوانات ناراحت بودند. این همان چیزی است که رفتن به باغ وحش را برایم سخت می کند. عذاب وجدان می گیرم از انسان بودنم وقتی شیر و ببر را با آن همه عظمتشان در قفسی سه در چهار متری با کف پوش موزاییک می بینم. وقتی گوریل نگاهی به ما کرد و بعد هم از جا بلند شد و پشتش را به ما کرد و نشست از ته دل خندیدم. نوش جان ما که او حتی تمایل نداشت نگاهی به انسان بیاندازد. و بدتر از همه اینکه ملت ما انگار چیزی به غیر پفک نداشتند که به عنوان تنقلات در باغ وحش بخوردند و باز بدتر اینکه از همان هم به حیوانات بیچاره می دادند. تصور کنید میمونها و لاما ها و بزهای کوهی پفک خور را !!!!

گندم ها که تمام شد دیانا باز هم دوست داشت به حیوانها غذا بدهد. کنار قفس گرازها نشسته بود روی زمین و گریه می کرد که می خواهد به بچه گراز غذا بدهد. یا چرا این لاما بزرگها نمیگذارند آن لامای کوچک غذا بخورد و ...

قرار شد دفعه بعد خوراکی های بیشتری را برای حیوانات ببریم.

در آخر هم دو بار سوار پونی شد و البته که راضی نشد ولی دیگر کنار آمد.


روز بعد وقتی در خانه با بابا پانتومیم حیوانات را بازی می کرد، رفتارهایی را که از حیوانات در باغ وحش دیده بود را اجرا می کرد. مثلا وقتی می خواست پانتومیم روباه را در بیاورد مثل روباه بیچاره باغ وحش که از این سر قفس به آن سر قفس با سرعت راه می رفت، طول اتاق را تند تند می رفت و می آمد. یا وقتی می خواست میمون بشود مثل میمون کوچولوی باغ وحش که وقتی ذرتی برایش می انداختند اول آن را با کف دستش روی زمین له می کرد و بعد خم می شد و با زبانش می خورد، رفتار می کرد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

فروغ
13 آذر 92 17:11
الهی فداش بشه خاله...عکس اولش چقدر قشنگه...
زینب
پاسخ
مرسی خاله جون
حسنا
18 آذر 92 10:11
به به دیانا خانم عزیز
الهه
19 آذر 92 8:59
عزیــــــــــــــز دلم. چه عاااالی که بهش خوش گذشته من از باغ وحش مشهد خاطره خوبی ندارم. یه بار اونجا رفتم و یه فیل بیچاره رو به جایی بسته بودن و بدنش زخم زیادی داشت. کلآ منم این احساس تو رو دارم در مورد حیوونای بیچاره. مخصوصآ تو ایران که باغ وحش ها اصلآ به نیاز اون حیوون و شرایط زندگی مناسبش توجه نشده!
زینب
پاسخ
مامان نیایش
22 آذر 92 12:12
وای چه قدر خوب که رفتی باغ وحش معلومه بهت خوش گذشته که اون جوری میخندی دیگه قربون این زبون ریختنش بشم من که تو اینترنت سرچ میکنه عشق من
زینب
پاسخ
خیلی خیلی خوش گذشت جای شما خالی
مامان نیروانا
26 آذر 92 10:16
دلم برات بیشتر تنگ میشه میبینمت دیانای من! موهات بلند شده ها منم حس خوشی از رفتن به باغ وحش نداشتم و نیروانا رو نبرده بودم ولی نیروانا از وقتی که یه بار از طرف مهدکودک رفته دوست داره بازم بره. هر چند اوم فهمیده بود که حیوونای باغ وحش غمگینن. امروزم دوباره برنامه ی باغ وحش داشتن. کاش بازم تجربه های خوب کسب کنه. دیانای من خوش به حالت که پونی سواری کردی. معلومه چه لذتی میبری گل من. همیشه بخندی و شاد باشی. قربون تصور معصومانه ی اولیه ت از باغ وحش عزیززززززم
زینب
پاسخ
مرسی خاله فریبای نازنین.... ما هم دلتنگتونیم... نیروانای گل رو ببوس
مامان فاطمه
27 آذر 92 23:02
سلام عزیزم به به چه عالی که باغ وحش رفتین اتفاقا ما هم موزه رفتیم و خوش گذشت و دخملکمان لذت برد. عزیزم میتونم بپرسم از چه کارتون های فارسی استفاده میکنی؟ کارتون یا شعر یا هر چیز دیگری که ازش راضی بوده باشی گلم انگلیسی چطور؟ تا حالا چیا استفاده کردی و مفید بوده ممنون میشم تجربیاتتو تو وبم برام بنویسی همیشه خانوادتون پر از صدای خنده باشه دوست خوبم
زینب
پاسخ
کارتونهای انگلیسی دورا، پپا پیگ، بارنی، کایو ...
h2aPyJ-5rwLbPYSG2rpSaukTimHUYAcmFzREYnkdk6s.
20 دی 92 18:10
چقدر ناراحت کننده است که حیوانات رو تو این شرایط نگهداری می کنن. به نظرم مطلب واسه بچه بد آموزی داشت. هیچ چیزی رو سر جای خودش یاد نگرفت
زینب
پاسخ
منظورتون رو نفهمیدم؟؟؟!!!!!!!!!
Arnika
24 دی 92 18:35
منظورم این بود که بچه هیچ ایده ای از اینکه هر حیوونی تو چه جایی زندگی می کنه و لونه اش چه شکلیه ‍پیدا نکرد. مثلا اگه کودک یه سنجاب رو که توی یه قفس معمولی نگهداری می شه ببینه همیشه اون تو ذهنش می مونه و شاید نتونه اینو تو ذهنش تصور کنه که سنجاب از درختها بالا و پایین می ره. به عنوان مثال آرنیکا تا حالا قورباغه رو از نزدیک ندیده و فقط توی کارتونهای کودکان دیده و دیده که قورباغه روی دو پا راه می ده خب این باعث می شه که تصورش از قورباغه درست شکل نگیره. منظورم اینه. به هر حال ما بچه ها رو به طبیعت می بریم که بیشتر یاد بگیرن نه اشتباه یاد بگیرن . البته از اینکه گفتم بد آموزی داشت منظوری نداشتم شوخی کردم
زینب
پاسخ
مرسی دوستم از توضیح کاملی که دادی و باهات صد در صد موافقم....خواهش میکنم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زنگ تجربه می باشد