دیانادیانا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره
دنا، سوفیا و ماندانادنا، سوفیا و ماندانا، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

زنگ تجربه

بهانه هایی از جنس چهارسالگی دیانا

1392/8/6 8:07
نویسنده : زینب
1,559 بازدید
اشتراک گذاری

فکر نمی کنم دیدن گریه هیچ بچه ای برای مادرش خنده دار باشد. اما گاهی که خودم را بسیار عاقل و بزرگ و ... حس می کنم و کلا هر چه صفت قلنبه و درشت است به خودم به عنوان یک مادر نسبت می دهم، آنوقت بهانه های توچقدر برایم کوچک و خنده دار به نظر می رسد.

وقتی سیلاب اشک پوست مخملی صورتت را می شست : برای زرده تخم مرغ پخته صبحانه ات که دوست داشتی مثل خورشید کامل باشد ولی تکه کوچکی از آن در حین پوست کردن و برش زدن جدا شد، و یا آن زمان که دوست داشتی تاکسی پیکان سوار شوی و ما هم بی خبر از همه جا سوار پژو شدیم و تو نتوانستی آن دکمه معروف را بفشاری و یا آن صبح که بیدار شدی و به خاطر آسمان ابری نتوانستی خورشید را ببینی ....

شیرین تر از جانم دل پاکت را می ستایم و بر قلبت بوسه می زنم ... این همه طبع لطیف ...جز خدایی که در وجودت به وضوح می بینم، نیست. حرفی برای گفتن ندارم...خوشا به حال خوشت...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان نوژاجونی
6 آبان 92 8:18
مامان نیایش1
6 آبان 92 9:35
چقدرررررررررررر زیبا توصیف کردی !الهی ما باغبانهای خوبی باشیم


مرسی دوستم
الهه
7 آبان 92 1:45
گاهی بچه ها نقشه های بزرگی تو ذهنشون دارن. این نقشه ها وقتی ناخواسته هم خراب بشن باز خراب شدن! حق دارن بچه ها با این دل نازکشون


دقیقا ... کاش درک بیشتری ازشون داشتم
مامان نیایش
8 آبان 92 9:38
قربونت بشم عزیزم با اون بهانه های شیرینت خیلی قشنگ مینویسی زینب جان


لطف داری گلم خیلی دلم براتون تنگ شده ببوس نیایش گل رو
مامان نیروانا
8 آبان 92 14:09
خوشا نگاه قشنگت زینبم. کاشکی به نگاهت برسم


بیشتر و پیشتر رسیده ای جانم ...
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زنگ تجربه می باشد