دیانادیانا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره
دنا، سوفیا و ماندانادنا، سوفیا و ماندانا، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

زنگ تجربه

در محدوده چهارسالگی

1392/8/4 0:50
نویسنده : زینب
1,976 بازدید
اشتراک گذاری

امان از این بچه ها ... تا خودت را قدری با شرایطشان وفق می دهی و ادعایی داری که آره من دخترم را در درک می کنم و میدانم با او چگونه سخن بگویم، ناگهان همه چیز تغییر می کند. دخترکی که تا دیروز لباس هایش را می پوشید و غذایش را خودش می خورد و حتی همه کارهای مربوط به توالت رفتنش را خودش انجام میداد، حالا حتی حاضر نیست لامپ توالت را روشن کند یا لقمه ای غذا خودش نوش جان کند و یا لباسش را بپوشد. 

این روزها این جمله ها را زیاد می شنویم: " تو کمکم کن" – "می خوام تو کمکم کنی" – " من بلد نیستم خودم رو بشویم" "مامان بیا اینجا کنارم میترسم"

از آنجایی که دوستان خوبی داریم -(خدا را هزار بار سپاس)- کتاب چهارساله های انتشارات صابرین را به ما رساندند و ما هم خواندیم...

بله هر چه هست زیر سر همین چهارسالگی است. و البته کمی که دقت کردیم دیدم که دخترکمان علت رفتارش را در لفافه توضیح میدهد...

به خاله محترم همسرمان که به دیانا می گفت شامت را بخور تا بزرگ شوی و خودت بیایی کوه و راه بروی، جوابی داد که ما همه چیز را فهمیدیم. گفت: "کوه دوست دارم بیام ولی دلم نمی خواد بزرگ بشم میخوام باز هم بغل بابا و مامانم باشم"!!!!!!!!!!!!!!

همه چیز در همین جمله نهفته است. کودک چهار ساله به یکباره احساس می کند دارد بزرگ می شود و این همه استقلال در کار و فکر او را به شکلی می ترساند و نگران است که حمایت پدر و مادرش را از دست بدهد و بعد سعی می کند خودش را کاملا وابسته نشان بدهد.

حالا وقتی می گوید لباسم را تنم کن، ما جواب نمی دهیم که تو دیگر بزرگ شده ای و خودت بلدی و ... به جای این همه حرفهای سنگین و خسته کننده می گوییم. خوب شلوارت را خودت می پوشی یا بلوزت؟ یا این پا را من کمکت می کنم و آن یکی را خودت بپوش.

یا موقع توالت رفتن می گوییم: من شیر آب را باز می کنم و تو خودت را بشوی.

و در موقع غذا خوردن می گوییم: یک قاشق را من برایت پر می کنم و یکی را خودت. و جدیدا یک کلمه را به عنوان کلید دهان دیانا !!!! انتخاب می کنیم که با گفتن آن دهان دخترکمان باز می شود و خودش لقمه را دهانش میبرد. مثل: بازی، بارنی، پیکان!!! خلاصه هر چیزی که دیانا ارادت خاصی به آن دارد.

اوضاع خیلی بهتر از وقتی است که نمی دانستیم اینها همه طبیعت یک بچه چهار ساله است.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

الهه
7 آبان 92 1:48
خخخخخخخخخخخ پیکان عاااااالیه
دیانا اردت خاصی به پیکان داره. عمرآ خود سازنده ها فکر می کردند دکمه درشون انقدر تاثیر گذار باشه هاااااا


قصه ها داریم با پیکان ما ....
مامان نیایش
8 آبان 92 9:37
خیلی جالب بود این خصوصات هار سالگی کاملا درگیرش هستیم همچنان ولی همون اشتباه بزرگی که ازش اسم بردی رو انجام میدادیم همون که تو دیگه بزرگ شدی نیایش هم به شدت دلش میخواد خودش رو وابسته نشون بده حتی تا جایی که میگه من نی نی ام تو شیشه شیر برام شیر بریز ...و همه اون مثال هایی که شما زدی پس همش زیر سر چهار سالگیه راه حل جالبی بود خیلی عالی که شلوارت رو خودت میپوشی یا بلوزت رو و .... ممنون که تجربیاتت رو در اختیارمون میذاری زینب جان من مثل همیشه یه سوال گنده تو ذهنمه ببخشید که سرت رو درد میارم بازم در مورد جدا خوابیدنشه همون که بهت گفتم سه سالگیش جدا میخوابید ولی الان حتی حاضر نیست سر شب بره تو اتاقش خودش چراغش رو روشن کنه و چیزی برداره چه برسه به اینکه تنها بخوابه من بهش نمیگم تو بزرگ شدی باید تنها بخوابی ولی بهش هم نگفتم که مثلا یه شب من پیشت میخوابم یه شب تنها بخواب یا اینکه یه شب بیا پیش ما شب دیگه جدا بخواب فکرکنم درست نباشه نه ؟یا میشه اینجوری شروع کرد دوباره ؟!
مامان نیروانا
8 آبان 92 10:24
مرسی از راهنماییات زینبم. من این روزا خیلی درگیرم و نمیتونم کتاب بخونم. مرسی از راهنماییای یک دقیقه ایت. نیروانام شدیداً از این جهت روی اعصابه و البته من حس میکردم اقتضای سنش باشه و یه کم شک داشتم بخاطر تغییر شرایطشه. ولی حالا دیگه مطمئن شدم زیر سر چهار سالگیه
عجیب دلش میخواد همه ش بغل بشه یا حتی ادای شیرخوارگیاش رو درمیاره یا میخواد کاراش رو ما انجام بدیم. ممنونتم بزرگترین سرمایه ی من!
ببوس دیانام رو که عاشقشم


قربونت عزیزم ..خوب و خوش باشین همیشه ببوس گل گلی رو
مامان صدرا و سپهر
27 آبان 92 2:16
سلام من تازه با وبلاگتون آشنا شدم و بسيار از اين بابت خرسندم، مرسي از اين مطلب ناب درباره چهار سالگي!!!
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زنگ تجربه می باشد