دیانادیانا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره
دنا، سوفیا و ماندانادنا، سوفیا و ماندانا، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

زنگ تجربه

بازی در تاریکی

1392/7/14 5:37
نویسنده : زینب
3,186 بازدید
اشتراک گذاری

یکی از مواردی که دیانا واژه ترس را در مورد آن بکار می برد، تاریکی است. چند شب پیش زمانی را به بازی با تاریکی اختصاص دادیم که خیلی هم لذت بخش بود و موجب شادی دخترکمان را فراهم کرد.

ابتدا پتویی آوردم و کمی نورهای خانه را کم کردم. من و دیانا با یک چراغ قوه به زیر پتو رفتیم و کرم خاکی شده بودیم و تونل می کندیم. و البته به خوبی یکدیگر را می دیدم. بعد من چراغها را کامل خاموش کردم و دوباره به زیر پتو رفتیم. این پتو باعث می شد که ما در نزدیکی یگیدیگر باشیم هم را لمس کنیم و من فکر می کنم این احساس امنیت بیشتری به دخترم میداد. هر از گاهی چراغ قوه را روشن می کردیم و شکلک در می آوردیم و می خندیدیم. گاهی چراغ را به دیانا می دادم و او این کار را می کرد. به پیشنهاد دیانا لامپی را روشن کردیم و از زیر پتو در آمدیم و بازی را به اتاقهای تاریک بردیم. قایم موشک بازی در تاریکی اتاقها!!!

گاهی با چراغ قوه دنبال هم می گشتیم و گاهی هم بدون چراغ. ولی با چاشنی جیغ و داد و خنده هیجان را به بازیمان اضافه کرده بودیم و من می دیدم دخترکم بدون هیچ ترسی در اتاقهای تاریک خانه مان دنبال من می گردد و می خندد.

بازی در تاریکیمان هم مثل بازیهای دیگرمان چیز خاصی نداشت و چیز خاصی لازم نداشت ولی یک چیز هست و آن دادن احساس راحتی به کودکم که خودش را در قید و بند چیزی خاص قرار ندهد و از هر کمبودی پلی بسازد به سوی شادی و بازی!!!

حتی اگر کودکمان از تاریکی ترسی نداشته باشد با یک چنین بازیهایی او را برای تاریکی های ناگهانی ( مثل قطع برق و ...) نیز آماده می کنیم که گریه نکند و آرامش خودش را حفظ کند.

به ترسهای کودکمان بها دهیم آنها را نادیده نگیریم و در موردش با یکدیگر صحبت کنیم. راه حل هایمان را با هم بررسی کنیم و بنویسیم و یکی یکی آنها را بکار گیریم و حس و حال کودک را در مورد هر راه حل دریابیم.

 


دیانا از دو سالگی در اتاقش می خوابد. هر از گاهی به اتاق ما می آمد و من از او می پرسم که تا کی می خواهد بماند یا آیا دوست دارد من یا بابا کمکش کنیم تا به اتاقش برود و ... سوالهایی از این دست. گاهی می رفت و گاهی هم خوابش می برد و بعد می بردیمش. اما تازگی ها این اتفاق بیشتر می افتاد.

مدتی این مشکل را دادن یک چراغ قوه به دیانا در هنگام خواب رفع کردیم. دیانا تا هر وقت که دوست داشت چراغ را روشن می کرد و نور می انداخت روی در و دیوار و در حقیقت بازی می کرد تا بعد خوابش می برد. ولی وقتی با هم بیشتر صحبت کردیم دریافتم که اتاق دخترکم به علت پرده کلفتی که دارد بسیار تاریک می شود و دیانا این همه تاریکی را دوست ندارد. حالا پرده اتاق را تا نیمه می کشم و چراغ خوابی در اتاق دخترکم می گذارم و فعلا دیانا در اتاقش راحت می خوابد.

در ارتباط با مشکلاتی که کودکان دارند رسیدن به یک راه حل جواب قطعی نیست و ما همیشه باید راه حل های بیشتری را در چنته داشته باشیم و در مواقع لازم اجرایشان کنیم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

مامان آرشيدا قند عسل
14 مهر 92 9:49
چه جالب ديشب من و آرشيدا توي تاريكي اتاق سايه بازي كرديم و آرشيدا در مورد سايه ها و اينكه چطور تشكيل ميشن چيزهايي ياد گرفت . جالب اينكه خودش باعث شد من به فكر سايه بازي بيفتم به نظرم اگه جلوي بچه ها رو نگيريم خودشون بسيار خلاقانه عمل ميكنن و حتي چيزهايي ميگن كه به ذهن ما نميرسه.


حتما همینطوره دوستم ... خودشون معلم ما میشن
مامان نیروانا
14 مهر 92 14:30
تو خودت به تنهایی یه دانشگاهی زینبم. تجربه هایی که اینجا ازت میخونم منو به افتخار بزرگ شاگردیِ تو میرسونه. سپاسگزار خدای مهربونمم که تو و دختر نازت رو به زندگی ما ارزانی داشت عزیزان من و ما پاینده بمونین برای ما و دنیایی که تشنه ی عشقه. روز جهانیت مبارک کودک ناز، دیانای من


سپاسگذارتم ... روز جهانی کودک بر نیروانای عزیزم مبارک ... دوستون دارم و خیلی دلتنگتونم
مهسا مامان نورا
15 مهر 92 17:10
عزیزم شما یه پا استادی و من فکر میکنم بیشتر از اینا تو چنته داری رو ز جهانی کودک بر دختر نازم مبارک افرین بر شما مامان مهربون ودانا


شما خیلی لطف داری عزیزم ... مرسی روز جهانی کودک به نورا کوچولو هم مبارک
مامان آرتین
16 مهر 92 0:12

کودکی غنچه ای از رود صداقت به صفای آب است
کودکی صفحه ای از عشق و محبت به شکوه ماه است
کودکی سلسله ی اشک به دنبال سرشت است
کودکی لاله ی سرخ است به باغ امید

دیانا جان روزت مبارک


سپاس عزیزم .... روز آرتین جون هم مبارک
مامان ستایش
16 مهر 92 9:20
زینب جان همیشه از ایده های خوبت استفاده می کنم.
البته دختر من خدا رو شکر تا الان (که دوسال و 2 ماهشه) از تاریکی نمی ترسه، در واقع ما هم خونه رو تاریک تاریک نمی کنیم.شب ها اگر نیمه شب بیدار شه بدون اینکه گریه کنه،خودش میاد اتاق ما.

فقط یه سئوالی یعنی دخترتون میزارید خودش میره تو اتاقش میخوابه؟
آخه من میرم کنار دخترم دراز میکشم تا خوابش ببره، بعد از اتاقش میام بیرون.
یه سئوال دیگه شما چه جواب واسه این سئوال بچه ها که می گن چرا شما و بابا تو یه اتاق می خوابید اما من باید تنها تو یه اتاق بخوابم می دید؟؟

ممنون

متشکرم دوستم... من هم زیاد پیش دیانا خوابیدم خصوصا تو سن دختر شما... ولی هنوز هم گاهی دوست داره اینکار رو بکنم و من کمتر انجامش میدم... اگه بچه ها باور کنن که پدر و مادر همیشه باید با هم باشن و این تنها پدر و مادر هستن که میتونن همیشه و همه جا با هم باشن ... راحت تر می پذیرند
حاج خانم
16 مهر 92 12:34
مامان ایدین
16 مهر 92 20:26
---$$$$$$$$__$$__$$$$$$$$$ _$$$$$$$$$$$$__$$$$$$(¯`v´¯)$ $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$(¯`(*)´¯)$ $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$(_.^._)$$ $$$$$$$$$$$$$$$$$(¯`v´¯)$$$$$ _$$$$$$$$$$$$$$$(¯`(*)´¯)$$$ ___$$$$$$$$$$$$$$(_.^._)$$ ______$$$$$$(¯`v´¯)$$$$$ ________$$$(¯`(*)´¯)$$ ___________$(_.^._)$ ____________$$$$$$ روز جهانی کودک مبارک
اكرم
18 مهر 92 12:01
سلام به زينب عزيزم و دختر گلش ديانا جون خوشحالم كه وب شما رو ميخونم و از مطالب خوب شما استفاده ميكنم راستي خوندن وب شما باعث شد كه تصميم بگيرم براي دختركم يه وب درست كنم و خاطرات مون رو توش ثبت كنم
دخترك من 25 ماهش اونم هم چند وقتي كه واژه ترس رو زياد تكرار ميكنه و ما هم در فكر رفع اين مشكل

سلام اکرم عزیز ... دختر گلت رو ببوس ... موفق باشی عزیزم
مامان یسنا
21 مهر 92 0:26
سلام عزیزم
من تازه با وبلاگت آشنا شدم. دختر من نزدیک یک سالشه. می خواستم ببینم دیاناجون که زیر یه سال یا حدود یه سالش بود چه کتابایی براش میخوندی؟(شعر،داستان،...)اسمشونو بگی ممنون میشم.
شبا چه کتاب داستانایی واسش میخوندی؟ نمیدونم چه جور داستانهایی واسه قبل خواب بهتره. اسم چندتا ازین کتابها رو هم بگی ممنون میشم.

سلام دوست عزیز در سفر بودیم ... از کتابهای آن موقع زیاد در خاطرم نیست چون آنها را از کتابخانه دیانا جمع کرده ام ولی حیوانات بامزه را خیلی دوست داشت شبها هم بیشتر لالایی برایش میخواندم و از همان کتابهایی که در طول روز می خواندیم استفاده می کردیم ... مجموعه تاتی ها هم خیلی خوب بود برای آن موقع ...
azi
22 مهر 92 15:34
دوست عزیز
امیدوارم موفق باشی و روز به روز
پیشرفت کنی .


مرسی عزیزم
مهسا مامان نورا
23 مهر 92 19:58
عید قربان مبارک التماس دعا


مرسی دوستم
مامان یسنا
24 مهر 92 3:50
عزیزم ازت سوال پرسیدم چرا جواب ندادی ؟ چند روزه منتظرم.
گیس گلابتون
28 مهر 92 3:26
گلم در جایی از وبلاگت نوشته بودی تصمیم داری تعدادی از آهنگ های simply kids رو واسه دانلود بذاری اما من جایی لینکشو پیدا نکردم!


عزیزم لینکشون رو نذاشتم .... راستش آدرسی که ازش دانلود کردم رو فراموش کردم ولی میدونم اگه بگردی حتما رایگان هم پیدا خواهی کرد...
مامان باربد
4 آبان 92 8:30
سلام عزيزم، خيلي خوشحالم كه با شما و گلتون آشنا شدم، خيلي مفيد بود ممنونم، موفق باشيد
مامانی کسرا
29 آبان 92 23:56
سلام،به پیشنهاد یکی از دوستان با وبلاگتون آشنا شدم ممنون از پیشنهادتون واسه چراغ قوی عالی بود
زینب
پاسخ
موفق و پیروز باشید دوستم
مریم(مامان کیان)
27 فروردین 93 0:50
کیان از 3 سال و نیمگی تنها خوابید اوایل یا من یا پدرش پیش اش میموندیم تا خواب اش ببره و البته خیلی زود این عادت و ترک کرد و به پیشنهاد خودش ما از اتاق میومدیم بیرون و تنها میخوابید اما یکی دو ماهه مدام بهونه میگیره که بیام تو تخت شما در حالیکه حتی نوزادی هم تو تخت ما نمیخوابید منم تا حالا اجازه ندادم از هیچ چیزی هم نمیترسه کما اینکه اتاق اش هم کاملا تاریک نیست و البته تا بگه مامان من پیش اش هستم اما نمیدونم علت بهونه های الانش چیه؟ چطور میشه بفهمم؟ میشه کمکم کنید؟
زینب
پاسخ
ما الان هم از این چیزها زیاد داریم ولی به نظر من بهترین کار سخت گیری نکردنه... حتی داشتن یک برنامه روتین برای هفته ( مثلا هفته ای یک شب رو همه کنار هم می خوابیم توی هال پتو می اندازیم و ...یک کم به بچگی خودت فکر کن چقدر دوست داشتی پیش بقیه بخوابی؟ آیا این باعث وابستگی تو شد؟
مریم(مامان کیان)
27 فروردین 93 11:25
چه راه کار خوبی!!! باید همین کار و انجام بدم البته اگر بیشتر ادامه داد هفته ای یک شب اجازه بدم بیاد تو اتاق ما پایین تخت ما بخوابه آخه خودش اونجا رو خیلی دوست داره!! مرسی که به این زودی جوابمو دادینبوس برای دیانا خوشگلم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زنگ تجربه می باشد